۱۸ شهریور ام ماه سال ۱۴۰۳ / ساعت ۰۶:۴۱

تحلیل رفتار متقابل


تحلیل رفتار متقابل

اثر، ون جونز/ یان استوارت


■تحلیل رفتار متقابل(transactional analysis: TA) نظریه‌ای است برای روان‌ درمانی، رشد و تعالی شخصی. این نظریه توسط اریک برن در دهه‌ی ۶۰ میلادی ابداع شده است و از الگویی سه‌گانه از حالات نفسانی (بالغ، والد و کودک)، که انسان‌ها می‌توانند در هر یک از آنها قرار گیرند، برای تحلیل رفتار و تعامل انسان‌ها استفاده می‌کند.

زمانی گفته می شود که فرد در «حالت نفسانی بالغ» خود است که بر اساس اطلاعات این مکان و این زمان افکار و احساسات خود را هدایت می‌کند.

در «حالت نفسانی والد» شخص دریافته‌های خود از والدینش را بازنوازی می‌کند و

در «حالت نفسانی کودک»، شخص درست مانند دوران کودکی خود احساس می‌کند.

●هر انسان به هر سه حالت نفسانی خود نیاز دارد:
▪️به کودک برای خلاقیت، خودانگیختگی و توانایی شهود (بدون کودک شخص خشک و سرد می‌شود)؛
به بالغ برای حل مسائل این مکانی و این زمانی (بدون بالغ شخص مدام در تعارض و نزاع بین کودک و والد خود به کارهای عجیب دست می‌زند)؛
▪️به والد برای سازگاری با قواعد و قانون.

○در یک تقسیم‌بندی کامل‌تر والد خود به دو بخش «والد مستبد و کنترل‌گر» (که فقط ایراد می‌گیرد) و «والد مهربان و تغذیه‌کننده» تقسیم می‌شود. همچنین، کودک به دو بخش «کودک مطیع» (که کاملاً حرف گوش کن است) و «کودک طبیعی» (که قواعد را می‌شکند و کنجکاوی می‌کند) تقسیم می‌شود.

■هر انسان می‌تواند از هر یک از حالات نفسانی خود، هر یک از حالات نفسانی شخص مقابل را مورد خطاب قرار داده و با او وارد تعامل شود (مثلاً از والد خود، کودک دیگری را) و اگر شخص مقابل در همان مسیر و در جهت عکس پاسخ دهد (در اینجا از کودک به والد) گوییم یک رابطه‌ی «متقابل مکمل» رخ داده و اگر از مسیر دیگری پاسخ دهد، «رابطه متقاطع» می‌شود. برای آنکه رابطه ادامه پیدا کند باید مسیر رفت و برگشت محرک و پاسخ (در رابطه‌ی متقابل بین دو طرف) یکسان باشد. در صورت متقاطع شدن ارتباط، این ارتباط قطع می‌شود مگر آنکه یکی از طرفین، تغییری در حالت نفسانی خود بدهد. روابط متقابل ممکن است حاوی پیامهای نهانی باشد و به همین خاطر، روابط در سطح اجتماعی (ظاهری) می‌تواند متفاوت از سطح روان‌شناختی (واقعی) باشد.

□یکی از موضوعات مهم در تحلیل رفتار متقابل مفهوم نوازش است. هر انسانی در هر سنی نیاز به نوازش دارد تا احساس پوچی و طرد شدگی نکند. و اگر به نوازش مثبت مدنظر خود (که منجر به احساسات خوب می‌شود) دست پیدا نکند به ناچار به سمت گرفتن نوازش‌های منفی می‌رود، چون طبق یک قانون کلی، نوازش منفی بهتر از هیچ است (چون به هر حال حضورش و وجودش مورد توجه قرار گرفته است)!

●هر رفتار متقابل بین دو نفر منجر به تبادل نوازش در سطوح و انواع مختلف می‌شود (مثبت و منفی، کلامی و غیر کلامی – شرطی: مثل تمجید در برابر کار خوبی که کرده و یا غیر شرطی: “من عاشق تو هستم”).

○کلاود اشتاینر معتقد است که انسان‌ها طی ۵ قانون از «اقتصاد نوازشی» استفاده می‌کنند که باعث می‌شود تمام عمر خود را در محرومیت بگذرانند (به نظر می‌رسد که فرض انسان‌ها بر این است که منابع نوازش محدودند!):
۱. تا می‌توانی نوازش نده!
۲. از کسی نوازش نخواه!
۳. تا می‌توانی نوازش نپذیر!
۴. نوازش‌هایی که نمی‌خواهی (منفی) را رد نکن!
۵. به خودت نوازش نده!

■آیتم مهم دیگر در این نظریه، مفهوم «پیشنویس زندگی» است. به قول اریک برن: «هر کس در کودکی خود تصمیم‌ می‌گیرد چه کسی شود و چگونه بمیرد و این نقشه‌ی زندگی اوست.» پیشنویس زندگی توسط کودک بین ۳ تا هفت سالگی برای کنار آمدن با دنیای وحشتناک (از نظر او) و بر اساس چیزهای تهدید آمیزی که کودک (بر اساس یافته‌های کودکانه‌ی خود) در برابر زندگی و ارضای نیازهای خود درک می‌کند، نوشته می‌شود. باید دانست واقعیت‌سنجی کودک بسیار خام است بطوریکه برای استنتاج از «جزء به کل می‌نگرد» (پدرم آدم خشنی است پس مردها خشن هستند!) و «خیال انجام کاری را عین انجام آن می‌داند» (دلم می‌خواهد خواهرم را بکشم، پس من قاتلم!).

□با این حال پیشنویس زندگی بهترین روشی است که کودک برای بقاء با طرز فکر کودکانه‌ی خود کشف می‌کند و با اینکه حاوی روشهای جادویی و غیر بالغانه برای پروسه‌ی زندگی است، باز در بزرگسالی کماکان بر طبق آن عمل می‌کند و به دنبال تأیید آن پیشنویس است! اما چرا؟ چون پیشنویس زندگی از محرومیت‌ها، هراس‌ها و مسائل حل نشده‌ی کودک نشأت می‌گیرد و فرد در بزرگسالی به امید کسب آنها (مانند دریافت توجه و محبت بی قید و شرط) به دنبال آنها می‌رود.

No comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هرگونه کپی برداری از محتوای سایت بدون ذکر منبع پیگرد قانونی داشته و از لحاظ شرعی حرام است.

تمامی حقــوق مادی و معنــوی سایت متعـلــق به سرکــار خانم فاطــمه بسکــابادی می بـاشــد.