۲۴ دی ام ماه سال ۱۴۰۳ / ساعت ۲۱:۱۸


قسمتی از کتاب ضمیر پنهان

 The Undiscovered Self

 نویسنده:  کارل گوستاو یونگ

هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت

  آری نداشت غم که غمِ بیش و کم نداشت

در دفتر زمانه فتد نامش از قلم 

 هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

در پیشگاه اهل خرد نیست محترم  

  هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت

                    فرخی یزدی                       

مردم هر روزه تلاش می‌کنند تا شباهت‌های بین انسان‌ها در سراسر جهان پیدا کنند و سعی می‌کنند به گونه ای آنها را به هم پیوند دهند. این کار به یک مد تبدیل شده است‌.اما نباید فراموش کنیم که هر شخص یک فرد منحصر به فرد است. چیزی به نام دو انسان یکسان وجود ندارد

 “این امور همگانی و معمول نیست که فرد را توصیف کند‌، بلکه منحصر به فرد بودن او است”

“انسان” پدیده ای بی نظیر است که با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. از نظر آناتومیک‌، انسان ها پا‌ و دست دارند و می‌توان آنها را با حیوانات دیگر مقایسه کرد‌، اما روان آن‌ها در هر فردی متفاوت است. و نظیری ندارد.

در روان‌، آگاهی و در آگاهی واقعیت نهفته است.

 معنای خودشناسی

اگر انسان‌ها خودشان را می‌شناختند‌، تصمیمات بهتری می گرفتند زیرا می‌دانستند که واقعاً به چه چیزی احتیاج دارند. نگرانی خود نسبت به فرد و اینکه چگونه عدم شناخت از خود و بی توجهی به ناخودآگاه انسان را به راهی نادرست سوق می‌دهد.

افرادی که خودشناسی را می شناسند باید بدون تبلیغ و تحمیل عقاید خود، بر دیگران تاثیر بگذارند. در نهایت‌، جهان به هر فرد  و تصمیماتی که می‌گیرد همراه بادرک روشنی که از خودش و روانش دارد، بستگی دارد.

 بخش‌هایی از متن کتاب ضمیر پنهان

 “هرچه جمعیت بزرگتر شود‌، فرد قابل اغماض تر می‌شود.”

خوشبختی و رضایت‌، برابری ذهنی و معناداری زندگی، اینها را فقط به صورت شخصی می‌توان تجربه کرد و نه به صورت یک کشور‌، که از یک سو چیزی نیست جز کنوانسیونی که افراد مستقل برروی آن توافق می‌کنند و از سوی دیگر‌، به طور مداوم فرد را به فلج کردن و سرکوب تهدید می‌کند.

در نهایت همه چیز به کیفیت فرد بستگی دارد‌، اما در عصر ما کوته بینانه فقط به تعداد زیاد و انبوه سازمان‌ها فکر می‌کنند.

 “اکثر مردم” خودشناسی “را با شناخت شخصیت خودآگاه خود اشتباه می‌گیرند. “

 آموزش علمی‌اساساً مبتنی بر حقایق آماری و دانش انتزاعی است و بنابراین تصویری منطقی و غیرواقعی از جهان ارائه می‌دهد‌، که در آن فرد به عنوان یک پدیده صرفاً حاشیه ای‌، نقشی ندارد. با این حال‌، فرد به عنوان یک داده غیر منطقی‌، حامل واقعیت حقیقی و معتبر است‌، انسان واقعی در مقابل انسان ایده آل غیر واقعی یا “نرمال” که گفته‌های علمی‌به او اشاره می‌کنند. “

کلماتی مانند” جامعه “و” دولت “چنان انضمام یافته اند که تقریباً شخصی سازی می‌شوند. از نظر مرد خیابان‌، “دولت”‌، بیش از هر پادشاهی در تاریخ‌، بخشنده تمام خیر و صلاح است. “دولت” فراخوانده می‌شود‌، مسئولیت پذیر می‌شود‌، گله می‌کند‌، و غیره و غیره. جامعه به درجه یک اصل عالی اخلاقی ارتقا می‌یابد. در واقع‌، این حتی دارای ظرفیت‌های مثبت خلاقانه است. “

فردی که فقط به بیرون نگاه می‌کند و قبل از گردانهای بزرگ از میدان فرار می کند‌، هیچ منبعی برای مبارزه با شواهد حواس و دلیل خود ندارد.

در مقابل ذهنیت گراییِ ذهن آگاه‌، ناخودآگاه عینی است و خود را عمدتاً به شکل احساسات‌، خیالات‌، عواطف‌، انگیزه‌ها و رویاهای مخالف نشان می‌دهد‌، که هیچ کس خودش آن‌ها را نمی‌سازد اما به طور عینی بر او وارد می‌شوند.

ایمان جایگزین مناسبی برای تجربه درونی نیست‌، و اگر این وجود نداشته باشد‌، حتی یک ایمان قوی که به طور معجزه آسایی به عنوان یک هدیه به وجود آمده باشد، می‌تواند به همان اندازه به طور معجزه آسا از بین برود.

این همگانی و عادی نیست که فرد را توصیف می‌کنند‌، بلکه منحصر به فرد هستند. نباید فرد را به عنوان یک واحد تکرار شوند درک کرد، بلکه باید آن را به عنوان چیزی منحصر به فرد و منفرد شناخت.که بر اساس آخرین تحلیل نه می‌توان آن را شناخت و نه می‌توان با هیچ چیز دیگری مقایسه کرد.

جبران بی شکلی بی نظم خود‌، توده‌ها همیشه” رهبر “تولید می‌کند‌، که تقریباً و بدون خطا قربانی خودآگاهی مغرورانه خود می‌شود‌، همانطور که نمونه‌های متعدد در تاریخ نشان می‌دهد.

این در طبیعت ارگانهای سیاسی است که همیشه شرارت را در گروه مخالف می‌بینند‌، همانطور که فرد تمایل از بین نرفتنی دارد که از شر همه چیزهایی که نمی‌داند و نمی‌خواهد در مورد خودش بداند خلاص شود.

No comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هرگونه کپی برداری از محتوای سایت بدون ذکر منبع پیگرد قانونی داشته و از لحاظ شرعی حرام است.

تمامی حقــوق مادی و معنــوی سایت متعـلــق به سرکــار خانم فاطــمه بسکــابادی می بـاشــد.