نشر: گاهنامه مدیر
تعبیر اوّل:
ارسالی از: رحمان نوری
■میگویند ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩش را ﺑﻪ ﺟﻠﺴﻪ ﺍﯼ برساند ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ در آن جلسه ﺍﺯ ﺣﻖ ﻣﻠﺘﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ کند ﺩﯾﺮ به ایستگاه راه آهن رسید ﻭ ﻗﻄﺎﺭ شروع به ﺣﺮﮐﺖ کرده ﺑﻮﺩ. گاندى ﻣﺠﺒﻮﺭشد که به ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺪﻭد و ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﻗﻄﺎﺭ رسید. ﻭلى هنگام ﺳﻮﺍﺭ شدن ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﺶ ﺍﺯ پایش ﺩﺭ آمد ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﯾﻞ افتاد. گاندى سریع ﻟﻨﮕﻪ دیگر کفش ﺭا از پای درآورده و به سمت لنگه جا مانده پرتاب نمود. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ رسید و ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻠﺴﻪ شد ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻀّﺎﺭ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ
ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ خندیدند.
@gahname_modir
□ﯾﮑﯽ از ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﻬﺎ گفت: ﺁﻗﺎﯼ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﮐﻮ؟ ﻧﮑﻨد قصد دارید ﺑﺎ ﭘﺎﯼﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ملت خود ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯿﺪ! ﻣﺠﺪﺩﺍً ﻫﻤﻪ حضار خنده ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﮔﺎﻧﺪﯼ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺁﺭﺍﻡ و ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺗﺎﺧﯿﺮ
ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪﻡ ﺗﺎ خود را به اﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮسانم ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﺁﻣد ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﻟﻨﮕﻪ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ!
ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﯼ ﺳﺎﻟﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺖ.
ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿّﺖ.
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺗﺤﻤّﻞ ﮐﻨﯿﻢ،
ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
ﮔﺎﻫﯽ، «ﺧﺪﺍوند» ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ «ﺩﺳﺖ ﺗﻮ»، «ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ»
ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ «ﺩﺳﺘﯽ» ﺭﺍ ﺑﻪ «ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ». ﺑﺪﺍﻥ که: «ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺕ»
دﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ. https://chat.whatsapp.com/FLkRyoL5xzw0I3gL3dsagd
تعبیر دوّم:
ارسالی از: رحمان نوری
■دکتر ویکتور فرانکل؛ تنها کسی بود که موفق شد از زندان آشویتس در لهستان معروف به قتلگاه آدم سوزی فرار کند. او در نامهای خطاب به معلمان سراسر جهان برای تمام تاریخ اینگونه مینویسد:
@gahname_modir
□چشمان من چیزهایی دیده است که چشم هیچ انسانی نباید ببیند. من اتاقهای گازی را دیدم که توسط بهترین مهندسین طراحی میشدند. من پزشکان ماهری را دیدم که کودکـانی معصوم و بی گناه را به راحتی مسموم میکردند. من پرستارانی کاربلد را دیدم که انسانها را با تزریق یک آمپول به قتل میرسانند.
#گاهنامه_مدیر
●من فارغ التحصیلان دانشگاهی را دیدم که میتوانستند انسان دیگری را در آتش بسوزانند. و مجموع این دلایل مرا به آموزش مَشکوک کرد.
○از شما تقاضا میکنم که تلاش کنید قبل از تربیت دانشآموزانتان به عنوان یک دکتر یا یک مهندس، از آنها یک انسان بسازید، تا روزی تبدیل به جانوران روانی دانشمند نشوند.
■پزشک یا مهندس شدن کار چندان دشواری نیست و هرکسی میتواند با چند سال تلاش به آن برسد امّا به دانشآموزان خود بیاموزید که بهترین و بزرگترین ثروت هر کدام از آنها “انسانیت” است که با هیچ مدرک تحصیلی در جهان قابل مقایسه نیست…
تعبیر سوّم
ارسالی از: انسیه زاهدی
■استاد رشته حقوق، موقع شروع کلاس از دانشجویی پرسید، اسمت چیست؟
□دانشجو خود را معرفی کرد، ولی استاد بی جهت عصبانی شده و دانشجو را از کلاس بیرون کرد. دانشجو تلاش کرد از خود دفاع کند ولی استاد با تندی او را از کلاس بیرون راند و دانشجو خارج شد، در حالیکه احساس مظلومیّت میکرد و دیگر دانشجویان ساکت بودند!
@gahname_modir
●سپس استاد بحث خود را شروع کرد و پرسید:
چرا قانون وضع میشود؟
یکی از دانشجویان پاسخ داد:
برای اینکه کارهای مردم نظاممند شود، دیگری گفت برای ایجاد نظم و دانشجوی سوم گفت: قانون برای اینست که قوی بر ضعیف ظلم نکند.
#گاهنامه_مدیر
○استاد پس از شنیدن پاسخ دانشجویان گفت: همه اینها درست است ولی کافی نیست.
یکی از دانشجویان دست بلند کرد و گفت: قانون برای این است که عدالت محقق شود. استاد گفت: جواب همین است. برای اینکه عدالت سودبخش باشد.
■استاد ادامه داد: حالا فایده عدالت چیست؟ یکی از دانشجویان گفت برای حفظ حقوق افراد و اینکه کسی مورد ستم قرار نگیرد. سپس استاد گفت: حالا بدون ترس پاسخ مرا بدهید آیا من به همکلاسی شما ظلم کردم که او را بیرون کردم؟
دانشجویان یکصدا پاسخ دادند: بله! پس استاد با عصبانیّت گفت: خوب پس شما چرا در برابر ظلم من ساکت شدید و عکس العملی نشان ندادید؟
قوانین چه فایدهای دارند اگر ما شجاعت اجرای آنرا نداشته باشیم؟
هنگامیکه شما در برابر ظلمی که به کسی میشود سکوت کرده و از حق دفاع نمیکنی، انسانیّت خود را از دست میدهید و انسانیّت قابل مذاکره نیست!
□سپس استاد دانشجویی را که بیرون کرده بود را صدا زد و در برابر دانشجویان از او عذرخواهی کرد و گفت: این درس امروز شما بود و وظیفه شماست که آن را در اجتماع محقق سازید.(یاد دکتر امیر ناصر کاتوزیان پدر علم حقوق گرامی باد.
No comment