قسمتهایی از کتاب دهکده جهانی خوشبختی
نوشته لئو بورمنز
خوشبختی در آزادی انتخاب و کنترل انتخاب است. افرادی که در انتخاب آزادترند، احساس خوشحالی بیشتری هم دارند؛ اما این وقتی است که باور داشته باشند میتوانند نتیجه انتخاب خود را کنترل کنند.
افراد خوشحالتر سخاوتمند نیستند. افراد سخاوتمند خوشحالترند.
اولین قدم به سمت خوشبختی، خویشتنپذیری است ، حقیقتی که باید خودمان را برای آنچه که هستیم، با همهی توانایی ها و ضعفهایمان دوست داشته باشیم. تنها با برطرف کردن نگرانیها از کسی که هستیم، قادر خواهیم بود ظرفیتهایمان را افزایش دهیم. تنها پس از آن است که می توانیم رشد کنیم؛ متعهد به هدفی باشیم؛ برای دیگران کار کنیم و خوشحال باشیم.
حسادت، دشمن بسیار نیرومند خوشبختی است.
ما در بیرون به دنبال خوشبختی هستیم، غافل از آنکه خوشبختی درون ماست.
بهترین راه چشیدن لذت، در همراهی با دیگران است. مهمترین عوامل تعیینکنندهی یک زندگی رضایتبخش، عوامل اجتماعی هستند. در حقیقت، روابط خوب با دیگران میتواند شرط لازم برای یک زندگی شاد باشد. موفقیتهای امروز ما تنها از نبوغ و پشتکار خودمان به دست نیامده است، بلکه از تعلیم و تربیت کسانی است که مراقب ما بودند. شخصیت و منش فرد از پدر و مادر و معلمهایش شکل میگیرد. یک دوست خوب در محیط کار، نسبت به حقوق و شرایط کاری ارزش بیشتری دارد.
«همهی ما افراد دیگر، برای فرد دیگری هستیم».
گاهی مقایسه باعث خوشحالی افراد میشود و این هنگامی است که افراد با مقایسه کردن دیدگاههای خودشان با دیگران چیزی میآموزند.
سطح درآمد تأثیر فراوانی بر میزان خوشحالی ما دارد. با این حال به نظر میرسد، این تأثیر در زمانی که درآمد خیلی کم است، قویتر باشد، ولی درآمد بالا تأثیر فراوانی بر آن ندارد. متخصصان این رابطه را «تناقض خوشبختی» مینامند؛ به عبارت دیگر، درآمد بر خوشبختی افراد فقیر بسیار مؤثر است؛ اما وقتی از نظر مادی تأمین و آسودهخاطر باشند، تأثیر بسیار کمتری خواهد داشت.
«بهطورکلی، انسان اگر نیازهای اساسی و اولیهاش مانند غذا و مسکن برآورده نشود، احساس خیلی بدی دارد. وقتی این نیازها برآورده شد، عوامل مختلف دیگر مهمتر جلوه میکنند». این بدان معناست که داشتن درآمد کافی برای برآوردن نیازهای اولیه بسیار ضروری است؛ اما به نظر نمیرسد که افزایش بیشتر درآمد افزایش همسانی در خوشبختی داشته باشد! درنتیجه، عوامل دیگر مانند آزادی، کیفیت زندگی، اعتماد و ارتباطهای شخصی و اجتماعی بیش از درآمد بر خوشحالی فرد تأثیر میگذارند، سطح درآمد باید برای تأمین نیازهای اجتماعی مشخصشده کافی باشد.
درآمد برای خوشبختی بسیار مهم است؛ اما درآمد بیشتر و بیشتر منجر به خوشبختی بیشتر نمیشود.
پیشرفت وابسته به دانش، دانش وابسته به مشاهدهی عینی و مشاهدهی عینی، بستگی بهاندازهگیری دقیق دارد. بشر تابهحال ازجهت علوم تجربی و شگفت انگیز مثل کشف اتم، وسعت کیهان، فعالیت نورونها در مغز یا در چرخهی اقتصاد عرضه و تقاضا را توانسته فرا بگیرد، اما بهطورکلی میزان و چگونه دستیابی به خوشحالی را نتوانسته یاد بگیرد. اگر میخواهیم از فجایع آینده جلوگیری کنیم، اندازهگیری عینی-کاربردی، مربوط به اولویت بیشتری برای نظم جدید جامعه جهانی دارد، ولی خوشحالی بهآسانی به دست نمیآید- اگر هم به دست آمد حفظ آن بسیار سخت است.
اگر خودتان در پی بدست آوردن خوشبختی هستید، بدانید که شکلهای خوب، پایدار و مداوم خوشبختی وجود دارد به طوری که میتوانید در عشق و دوستی، سلامت و تندرستی، دوستیابی و افزایش سطح اجتماعی لذت فراوانی بدست آورید. از طرف دیگر شکل بد خوشحالی، “خوشحالی اعتیادآور”؛ مانند نوشیدنیهای الکلی، مواد مخدر، جستجو برای موفقیت و اعتبار و منزلت، سرگرمیهای خستهکننده و معاشرتهای غیراجتماعی وجود دارد. در درازمدت این موارد اعتیادآور، محیطزیست و جامعه را از بین میبرد. مردم بهآسانی به سمت انجام شکلهای بد میروند؛ مخصوصاً اگر در معرض فشار و محرومیت باشند؛
«خوشحالی میتواند کشف شود و حتی با بالا رفتن سن افزایش یابد، اگر عناصر اصلی آن؛ یعنی تندرستی، دوستان و شادکامی در جای خود به کار گرفته شود».
آیا گذراندن دورانی در یک مکان تفریحی فوقالعاده و عالی؛ ما را خوشحال میکند؟ و اگر اینچنین است، چرا نمیتوانیم این احساس را به خانه ببریم؟
محیطهای مسحور کننده، شرایط مجلل و پرزرق و برق، طبیعت زیبا و همنشینی برجسته و سرشناس لزوماً منشأ لذت و خرسندی نیستند. در حقیقت، این فقط “تعطیلات رؤیایی” است که افراد برای شکل دادن به رویای خودشان از کلیشههای اجتماعی یاد گرفتهاند. محیط و خوشبختی بیرونی مهماند، ولی برای خوشبختی واقعی تعیینکننده نیستند. فاصلهی بین تصویر واقعی از زندگی که یک فرد میتواند داشته باشد و تصویر کلیشهای که از سوی جامعه ایجادشده، بسیار زیاد است و این تصیور کلیشهای فاصلهی خوشبختی و آرامش واقعی را افزایش میدهد.
در مورد خوشحالی از دید یک چوپان صحبت نمیکنم-منظرهی غروب خورشید در کوهستانهای بکر و گله گوسفندی در کنارتان. نه دربارهی افراد مدرن و پرمشغله که در کلانشهرها زندگی میکنند، سخن میگویم. بنابراین، توانایی تغییرپذیری، یافتن انگیزهی مثبت، مناسب و موردعلاقه، برای کسی که میخواهد شادتر باشد، بهطور قطع مفید است. اگر شما تشنهی یادگیری و بسیار مشتاق برای تجربهی چیزی جدید هستید، به موقعیت حالتان اکتفا نمیکنید، تغییر را مانند یک چالش یا مبارزه میبینید؛ و این راهی است که میتوانید زندگیتان را هم از لحاظ درونی و هم از جهت بیرونی بهبود ببخشید.
افراد خوشحال از سیستم ایمنی با عملکرد بالا برخوردارند و در مقابل، افراد ناراحت سیستم ایمنی با عملکرد ضعیفتری دارند.
ورزش، منبع اصلی خوشحالی است. ورزش، باعث ایجاد خشنودی اجتماعی میشود که این به دلیل عضویت در باشگاهها و تیمهای ورزشی و تعامل شخصی نزدیک در بیشتر بازیهای پرتحرک است. ورزشها مربوط به علاقهی شخصی است، زیرا که انتخاب آنها فردی است و نسبت به دیگر منابع خشنودی، بیشتر تحت کنترل شخص است. خوشحالی، برونگرایی پایدار و همجوشی همراه با تعامل طبیعی و لذتبخش با دیگران است. ناپایداری و بیماریهای عصبی (روان رنجوری) مربوط به ناراحتی است. ورزشکاران در مقایسه باکسانی که ورزش نمیکنند، از شخصیتهای برونگراتری برخوردار هستند؛ درنتیجه خوشحالترند. همچنین، ارتباط فراوانی بین برونگرایی و خوشحالی در کسانی که ورزش نمیکنند، وجود دارد. در طرف دیگر، انواع بیماریهای عصبی در ورزشکاران در مقایسه با غیر ورزشکاران، در پایینترین سطح است. شرکت منظم در ورزشهای موردعلاقه به خاطر فعالیت اجتماعی بالا و لذت زیاد، میتواند به شخصیت و خوشحالیتان بسیار کمک کند.
بررسیهای فراوانی، ارتباط مثبت بین دینداری (بهجز افراطیگری) و خوشحالی را از نظر سلامت جسمی و روحی ثابت کردهاند.
باورهای مذهبی، نیروی انگیزشی قوی برای جستجوی و رسیدن به خوشبختی هستند.
- لذت بردن و ارزش قائل شدن برای زندگی را یاد بگیرید، حتی اگر برای رسیدن به بهترین منابع برای خودتان و دیگران، سخت محروم باشید.
- وابستگی و تعهدات دینی برای حس خوشبختی درونی، خوشحالی، اعتمادبهنفس و سازگاری همهجانبه سودمند هستند.
- باورهای دینی (جدا از افراطیگری) نیروی انگیزشی قوی هستند و باعث سلامت جسمی و روانی میشوند.
No comment