درسهایی از کتاب کلید را بزن
نوشته چیپ هیث و دن هیث Chip Heath و Dan Heath
چگونه با مصلحت اندیشی اوضاع را به سود خود و اطرافیانتان تغییر دهید.
چیپ هیث و دن هیث،برادرانی هستند که در دانشگاه تدریس میکنند و در کنار تدریس به مراکز مهمی از جمله گوگل و مرکز قلب آمریکا مشاوره میدهند. دن هیث با مدرسه کسبوکار هاروارد همکاری دارد و در زمینه استراتژی کسب و کارها در سازمانها تحقیق و پژوهش میکند. آنها در تلاش هستند که سختیها را برای انسانها آسان کنند و به افراد یاد بدهند که یک زندگی موفق برای خودشان رقم بزنند. این کتاب بر این باور است که برای ایجاد تغییر باید سه عنصر را مورد بررسی قرار دهیم و هر سه عنصر را با هم داشته باشیم تا بتوانیم تغییر را به بهترین شکل ممکن به سرانجام برسانیم. این سه عنصر نیمه منطقی مغز، نیمه احساسی مغز و مسیر است. برای موفقیت در تغییر، باید بخش منطقی و احساسی مغز روی مسیر تغییر به توافق برسند وگرنه بخش احساسی مغز اجازه نمیدهد که تغییر اتفاق بیفتد. استفاده از تمثیل فیل و فیل سوار برای درک بهتر بر این باور هستند که نیمه منطقی مغز مثل فیلسوار و نیمه احساسی مغز مثل فیل عمل میکند. فیلسوار با آن جثه کوچکی که دارد باید راهبری یک فیل بزرگ و قدرتمند را بر عهده بگیرد و این کار واقعاً آسان نیست. توجه داشته باشید که این فیل تا زمانی از فیلسوار تبعیت میکند که این دو نفر بر سر مسیر با هم توافق داشته باشند.
اگر فیل سوار بخواهد مدام فیل را طبق خواسته و میل خودش هدایت کند و تمایلات فیل را در نظر نگیرد، فیل دیگر از فیل سوار فرمان نمیبرد و راه و مسیر دلخواه خودش را در پیش میگیرد. حال نیمه احساسی مغز هم مثل فیل است و باید به خواستهها و تمایلات این بخش هم توجه کنید. فرض کنید که میخواهید ساعت ۴ صبح از خواب برخیزید و به کوهنوردی بروید. بخش منطقی شما نیاز به یک ورزش اساسی دارد و میداند که کوهنوردی چقدر برای جسم و روان شما خوب است. این در حالی است که بخش احساسی مغز دنبال راحتی است و دلش نمیخواهد ساعت۴ صبح تخت گرم و نرم را رها کند و از یک مشت صخره و سنگ بالا برود. در این مواقع شما باید کاری کنید که بخش منطقی و احساسی مغز با هم به توافق برسند. یکی از کارهایی که میتوانید انجام دهید این است که ساعت چهار صبح صبحانه مورد علاقه خودتان را نوش جان کنید. با این کار بخش احساسی مغز هم حاضر میشود با شما همراه شود. برای تغییر دادن یک نفر باید موقعیت شخص را عوض کرد. تنبلی معمولاً موجب تحلیل رفتن انرژی می شود. آنچه متفاوت به نظر میرسد اغلب فقدان روشنی و شفافیت است. برخی مواقع خود انسان (مغز) مقصر نیست. در این مواقع پای موقعیت و شرایط به میان کشیده میشود. فرض کنید که شخصی به سوپر مارکت میرود و تصمیم دارد که سیگار نخرد اما گاهی او نمیتواند به خودش غلبه کند و سریع از سوپر مارکت خارج نمیشود. در نتیجه سیگار را میخرد و تصمیمش برای ترک سیگار ناکام میماند.
اگر میخواهید یک تغییر ایجاد کنید، ابتدا باید با شفافیت و به وضوح بخش منطقی مغز خود را هدایت و راهنمایی کنید. به فیل انگیزه بدهید. توجه داشته باشید که فیل سوار نمیتواند به مدت طولانی با زور فیل را به حرکت در بیاورد. فیل اگر عصبانی یا خسته شود، خیلی سریع رم میکند و از کنترل فیلسوار خارج میشود. بنابراین باید انگیزه و پاداش لازم را برای فیل فراهم کنید که همیشه در کنترل فیلسوار باشد.
مسیر را شکل دهید و ایجاد کنید، به شرایط، وضعیت و موقعیت انسان، مسیر میگویند. اگر میخواهید تغییری ایجاد کنید باید شرایط را به گونهای فراهم کنید که فیل و فیلسوار با هم به مشکل نخورند؛ چون اگر مشکلی بین آنها پیش آمد، فیلسوار اصلاً توان مقابله با فیل را ندارد و فیل پیروز خواهد شد.
برای هدایت و راهنمایی فیل سوار چه باید کرد؟
برای هدایت و راهنمایی فیلسوار سه کار میتوان انجام داد:
الف) نقاط روشن را پیدا کنید
منظور از نقاط روشن، کارهایی است که میدانید نتایج مثبت و موفقیتآمیزی به همراه دارند. فرض کنید که کسی میخواهد سیگار را ترک کند. این شخص باید فکر کند و ببیند که در چه مواقعی از سیگار غافل شده و سیگار نکشیده است. اگر این شخص در هنگام مطالعه یا در هنگام کار از سیگار غافل میشود باید سعی کنید که این کارها را انجام دهد.
ب) حرکات مهم را مشخص کنید
فیلسوار از شنیدن فرمانهای زیاد خسته میشود و در نتیجه فیل هم که تحت فرمان فیلسوار قرار دارد، رم خواهد کرد. باید فقط نشانی حرکات مهم را به فیلسوار بدهید و او را راحت بگذارید. اگر بخواهید مدام در کنار فیلسوار بایستید و به او فرمان دهید، خسته میشود. اگر مسیر برای فیل سوار گنگ و غیرمطمئن باشد، فیل را به حال خودش میگذارد و فیل هم در مسیر پاداش و راحتی حرکت خواهد کرد.
ج) هدف نهایی و مقصد را مشخص کنید
باید تمام تلاش خود را بکنید که نیمههای منطقی و احساسی مغز با هم در صلح و آرامش باشند تا مدیریت تغییر به بهترین شکل صورت گیرد. یکی از روشهای مدیریت فیلسوار این است که مقصد نهایی را برای او مشخص کنید تا سرگردان و پریشان نشود و بتواند فیل را به بهترین روش ممکن هدایت کند. ابهام دشمن تغییر است. اگر مقصد را روشن و مشخص نکنید، فیل خیلی زود به مسیر دلخواه خودش میرود. مشخص کردن مقصد نه تنها فیل سوار را هدایت میکند بلکه برای فیل هم انگیزهبخش است. در صورتیکه در پی تغییر هستید، مقصد و هدف را به سوار نشان دهید و به فیلسوار بگویید که میخواهید به کجا برسید. آن موقع سوار خودش به فیل نشان میدهد که چرا این مسیر، ارزشمند است.
برای هدایت فیل باید چه کارهایی انجام دهیم؟
برای ایجاد تغییر در زندگی باید سعی کنیم که در کنار مدیریت بخش منطقی مغز، بخش احساسی یا همان فیل را هم مدیریت و هدایت کنیم.
الف) – احساس را پیدا کنید
فیل همیشه دنبال احساس، انگیزه و پاداش است. باید سعی کنید احساسی که آن را تحریک میکند و باعث میشود که فرمانبردار فیلسوار باشد، پیدا کنید. بسیاری تصور میکنند که الگوی تغییرات موفق، تحلیل، تفکر و تغییر است. در حالیکه اکثر تغییرات موفق به صورت دیدن، احساس کردن و تغییر انجام میشود.
ب) – تغییرها را کوچک کنید
سعی کنید تغییرات را برای نیمه احساسی و منطقی ذهن خود، کوچک کنید. در واقع سعی نکنید مقصد را در دوردستها ببینید؛ بلکه کاری کنید که اهداف به شما خیلی نزدیک باشند. اگر تمایل دارید که فیل همیشه تحت کنترل فیلسوار باشه، باید تغییرها رو کوچک کنید. وقتی به موفقیتهای کوچک اولیه میرسید و به آنها فکر میکنید، در واقع دارید به خودتان امید میدهید. بدون امید، فیل توانی برای حرکت نخواهد داشت. وقتی به این اهداف دست پیدا کنید، احساس میکنید که آن تغییر بزرگ و نهایی هم شدنی و ممکن است. البته موفقیتها و اهداف کوچکی که برای خودتان در نظر میگیرید باید دو خصوصیت داشته باشند: اولاً ارزشمند باشند و دوم اینکه بشود خیلی سریع و آسان به آنها رسید.
برای ایجاد مسیر و فراهم کردن شرایط چه باید کرد؟
الف) محیط یا موقعیت را تغییر دهید
اکثر افراد تصور میکنند که بزرگترین مانع، تغییر خود فرد است. در حالیکه در بسیاری از مواقع وقتی محیط تغییر میکند، کلاً همه چیز عوض میشود و موقعیت مناسبی برای تغییر به وجود میآید. سعی کنید اصطکاک بین فیل و فیلسوار را به حداقل ممکن برسانید. منظور از تغییر محیط و موقعیت این است که انجام رفتارهای درست و منطقی را راحتتر و انجام رفتارهای نادرست را دشوارتر کنیم.
ب) گروه را هدایت کنید
یکی دیگر از روشهای ایجاد مسیر، همراه شدن با سایر افراد است. تصور کنید که فردی میخواهد سیگار را ترک کند. این فرد میتواند با اشخاص دیگری که تلاش میکنند سیگار را ترک کنند همراه شود. این تیمها معمولاً به کوهنوردی میروند، مطالعه گروهی دارند، با یکدیگر صحبت میکنند و سعی میکنند که روی کارهای خوب وقت بگذارند.
No comment