مقاله سندرم استکهلم یا گروگانگیری سازمانی
🤐🗡
“سندرم استکهلم”
یا “گروگانگیری سازمانی”
” Stockholm Syndrome”
برای اولین بار، پس از سرقت از بانکی در استکهلمِ سوئد مورد استفاده قرار گرفت و بعدها توسط روانشناسی به نام فرانک اوخبرگ نامگذاری شد.
طی این گروگانگیری، چهار کارمند بانک به مدت ۶ روز به گروگان گرفته شدند. طی این شش روز، قربانیان چنان وابستگی عاطفی به گروگانگیرها پیدا کردند که حتی از همکاری با پلیس سرباز زدند و پس از آزادی، در دفاع از گروگانگیران خود برآمدند.
گروگانها حواسشان نبود که توسط مجرمین و برای اهداف شوم آنها گرفتار شدهاند.
سندرم استکهلم سازمانی، بیشتر در افرادی مشاهده شده که یا سابقهی کار طولانی در سازمان داشتهاند یا نیازهای شخصی آنها (نیاز مالی، عدم توانایی، کمبود موقعیت شغلی مناسب و …) سبب وابستگی آنها به شغلشان شده است.
در این سندرم سازمانی رابطهی کارفرما و کارمند، شبیه به رابطهی میان گروگان و گروگانگیر میشود و زیردستان سرنوشت خود را در اختیار مدیران بالادستی میبینند.
نکته اصلی این است که طرفِ قدرتمند (کارفرما)، منبع تهدید و در عین حال مهربانی برای طرفی است که قدرت کمتری دارد (کارمند).
در این حالت آسایش روانی فرد به راحتی تحت کنترل قرار میگیرد.
کارمندانی که این علائم را تجربه میکنند در معرض اختلالهای بزرگ روحی و روانی قرار میگیرند.
گفته میشود گذراندن یک روز کاری با این میزان فشار روانی و در چنین محیطی، شدیداً به سلامت فرد آسیب خواهد زد. علاوه بر آن، این سندرم به سلامت دوستان و اعضای خانواده او نیز که هدف اصلی خشمهای فرو خورده او هستند نیز آسیب میرساند.
کارمندانی که از این سندرم رنج میبرند، میل عجیبی به نادیده گرفتن نیازها و حق و حقوق خود دارند و نسبت به سیستمی که به وسیلهی آن تحتفشار قرار گرفتهاند، رابطه ای احساسی و حمایتی برقرار میکنند. این افراد، نوعی همدردی و تعلق خاطر نسبت به فرد یا سیستم شکنجهگر دارند.
این روابط معمولاً به سلامتی روحی و حتی جسمی آنها، آسیبهای شدیدی وارد میکند. بدرفتاریهایی که کارکنان مبتلا به سندرم مشاهده میکنند، میتواند چیزی شبیه به ساعات کار طولانی یا عدم توجه کارفرما به سلامت همکار و سلامتی کارمند باشد.
اگر رابطهی میان کارفرما و کارمند به رابطهی گروگان و گروگانگیر تبدیل شود، سرنوشت کارمند در اختیار کارفرما قرار میگیرد؛ بهطوری که اگر لحظهای احساس کنند کارمندش اوامر او را بهخوبی انجام نمیدهد، عذر او را خواهد خواست.
بهعلاوه، اغلب این کارمندان مبتلا به سندرم استکهلم سازمانی، رفتار بد مافوق خود را برای پیشرفت سیستم توجیه کرده و کاملا منطقی تلقی میکنند؛ به نحوی که اگر دیگران این رفتارها را زیر سؤال ببرند، با عصبانیت از وفاداری خود دفاع میکنند.
No comment